هَــرچـه بـا تنــهایی من آشـــنا تر می شــوی
دیـرتــر سَــر میـزنی و بی وفا تر می شـوی
هــرچــه از ایــن روزهـــای آشــنایی بگـذرد
من پریشـان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی
من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
ســـبزتَـــر می بـــالی و بــالا بَــلاتر می شوی
مثل بیـــدی زلف ها را ریـــختــی بر شانه ها
گاه وقتــی در قَـفَـس باشــی رهاتر می شَـوی
عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب
می کشـــی آزاد باشی، مبتَــلاتر می شَــوی
گَرســراغ من می آیی چتــر و بارانی بیــار
یا به دیـــدار منِ ابـــری نیا... تَــر میشوی
حامد عسکری